بخش دوم فصل ششم : تاک - Page 03
بی دانه شدن انگور
و شاخ چون بخواهی نشاندن بدو باز شکافی چنانکه پوست از او جدا نشود و آب خور که در میان باشد مانند پشم از او بگیری آنگاه به پوست بید تنگ ببندی و رها کنی تا محکم و پرورده شود چون بروید آنگور که بیارد استخوان ندارد(نزهت نامه علایی).
چه حیلت توان کردن تا انگور چنان شود که دانه در وی نباشد؟ آن شاخ که بخواهد نهادن، نیمه زیرینش بدو باز شکافد، و مغزی که در میان آب خور [وی] باشد [به] سر آهنی که گوش پاک کنند بیرون آرد. از هر [دو] جانب، آنگاه میان گشاده با یکدیگر بنهند بهندام، و به حشیش(گیاه خشک) نرمتر نپیچد سخت، و بر آن شاخ پیاز عنصل [و تن آن شاخ در میان پیاز] نهد. و در کانه(زمین حفر شده برای کاشتن) افکند، و گل در انبارد تا رز گردد و بار برآرد. و در وی هیچ استخوان نباشد. و هم ازین عمل با درخت نار می کند، و آن در شهرها مشهور است. چنانکه [به] شهر خواست و سمنان و دیگر جایگاه ها. و باید که پهنای انگور از یکدیگر دور باشده بقدر هفت قدم اگر بر زمین بود. و اگر بر عرش باشد، بقدر پانزده قدم تا سایه بر یکدیگر نیفکند(یواقیت العلوم).
و اگر شاخ وی(تاک) برشکافند چنانک پوست جدا نگردد و پشم کیدر میانه است بردارد و برهم نهند راست به پوست بید تنگ ببندد و بگذارد تا پرورده شود، انگور این درخت را دانه نبود(عجایب طوسی). و اگر شاخ بشکافند چنانک در زمین خواهد بود پس آن مغز که در میان چوب باشد چیزی بیرون کنند چنانک چوب را آسیبی نرسد. پس باز نشانند. چون بروید و پروار گردد انگور را دانه نباشد و اگر چوب انار بسازند همچنین باشد. والله اعلم(فرخ نامه). اگر کسی خواهد که دانه در انگور نباشد شاخ تاک را بشکافند و میانه آنرا بیرون کنند و باز بریسمانی ببندند و بر هم چسبند و چون انگور دهد بی دانه باشد(آثار و احیاء).
معرفت حیله که بدان انگور بی دانه شود. تاک را شق کنند آنقدر که در زمین خواهد بود چنانچه چشمهای آن به حال خود بماند و آن مغز که در جوف ان بود بیرون آورند چنانچه اصل چوب تاک خراشیده نشود پس آن شاخ شق کرده را بر روی هم نهند و از ...؟ آن را محکم ببندند و به سرگین گاو تازه آلوده کنند و بنشانند انگور این تاک را دانه نبود. و اگر پیاز عنصل را بکوبند و این تاک را به آن آلوده کنند عوض سرگین گاو آن شق زودتر ملتحم(بهم پیوسته) شود. و بعضی اول بر شق این تاک قدری رب عنب که تیره باشد ریزند و بعد از آن، آن را به لوخ ببندند و بعد از آن که آنرا بنشانند در هر هشت روز قدری رب عنب یا عصیر(عصاره) به آب مخلوط سازند و در بیخ آن تاک ریزند تا آن وقت که سبز شود(معرفت فلاحت).
قوی و نیک شدن تاک
و اگر درخت مورد در بر آن بنشانی یا به وقت نشاندن زیت بر شاخ اندابی انگور خوش شود(نزهت نامه علایی).
نفط سیاه در بن انگور سپید ریزند سیاه گردد به زودی. غوره انگور سیاه خشک کرده در بن شاخ انگور سپید افکنی و غوره انگور سپید در بن شاخ انگور سیاه مخالف چون بر آرد انگور خوش طعم باشد(نزهت نامه علایی).
اگر سوسن در میان رز بکارند انگور شیرین تر بود. و اگر در زیر رز مورد بکارند انگور خوش بوی بود. اگر بیخ رز تر به شراب افگنند خوش گرداند و رنگش نیکو کند(فرخ نامه).
صاحب الفلاحه گوید، اگر تاک را وقت نشاندن، بشکافی، و قدری سقمونیا(گیاه محموده) در شکاف او نهی، عنب او را اطلاق(بکار آمدن. فایده) آورد(نیک شود)(عجایب قزوینی).
انگور درختی ضعیف است بسیار نافع. صاحب الفلاحه گوید، اگر خواهند کَرم را بنشانی، سر او را به سرگین گاو مطح کن و در بر او چیزی از بلوط و نانخواه بیفشان تا اصل او قوی شود. اگر بدین شرایط قیام نمایند، درخت او مخالف همه درخت ها باشد و بغایت خوبی و نیکویی بود(عجایب قزوینی).
و درخت انگور بسیار نفع تر از همه درختان باشد مگر درخت خرما که پیش بعضی نفع او بیشتر بود. و اگر خواهند درخت انگور قوی اصل و سریع النما باشد و ثمره بسیار دهد غرس او را از درختی بستانند که کهنه نباشد و در نیمه اول ماه بنشانند و سر آنرا در سرگین گاو گیرند. و اگر در مغرس او چیزی از بلوط و نانخواه بریزند اصل او قویتر شود. و اگر باقلی در او ریزند<در مغرس او> قویتر شود. و اگر غرس او را بشکافندو چیزی از سُقموینا در آنجا نهند انگور او اطلاق قوی کند(نفائس الفنون).
و گویند اگر دانه کدو در میان درخت انگور نهند و آنرا محکم کنند هر انگوری که از آن درخت باشد بمثابه کدو بود پر آب(نفائس الفنون). و اگر سرکه که ترش و درخت انگور بسیار نفع تر از همه درختان باشد مگر درخت خرما که پیش بعضی نقع او بیشتر بود(نفائس الفنون).