واژه نامه ( گیاهپزشکی به روایت متون کهن ایرانی ) بخش اول

الف - ح

 

الف

 آبی. به

آذرگون. آذریون. همیشه بهار. خجسته. گل آفتابگردان

آنیه. ظرف

ابعار. جمع بعر به معنی پشگل گاو و گوسفند(ارشادالزراعه)

اِبِل. شتر

اتلال. تپه ها

اذخر. گیاهی باتلاقی. گورگیاه

اژغون. اجغون. زنیان. گیاهی دارویی از تیره چتریان. گیاه بومی منطقه سیستان(روزنامه خراسان. گیاه اجغون کد خبر 475723).

اربه. معرب آن جعده است. خرمالوی جنگلی. از آن دوشاب گیرند.

ارتفاع. محصول حاصل زراعت(ارشادالزراعه)

ارزیر. قلع

ارضه. موریانه

ارغون. بنظر می رسد همان ارغوان باشد(نگارنده)

ارواث. جمع روث. فضله حیوانات

ازهار. شکوفه ها. گل ها

اَس. بُن

اسپرهم. اسپرغم

اسپرغم. هر گیاه خوشبوی. ریحان. شاسپرم(آثار و احیاء)

استسقا. تشنگی

استه. هسته

اسفار. بی برگ شدن درخت

اسفل. زیرتر

اشترقاز. اشترغاز. ریشه گیاه انگدان. و صمغ آن را آنغوزه یا انگوزه خوانند.

اُشنان. چوبک

اصبع. انگشت

اطلاق. بکار آمدن. فایده

افتیمون. گیاهی سرخ رنگ و انگلی از تیره سِس ها

افسطین. افسنتین

افسنتین. گیاهی خودرو. خاراگوش. کشوث رومی که نوعی از بوی مادران است. مروه

البنج . بنگ دانه

انبار. کود. خس و خاشاک و فضله انسان و سرگین حیوانات که توده کرده باشند(ارشادالزراعه)

انبرود. امرود. گلابی

انگدان. گیاهی علفی از تیره چتریان

ایلول. ماه سریانی مطابق ماه سپتامبر

 

ب

بادرنگ. 1. بالنگ. ترنج. 2. خیار

بادزوج. بادروج. ریحان کوهی

بادیان. رازیانه

باذرنبو. این واژه موجود نیست. بازرنجویه. بادرنگبویه. بادرنجبویه(عربی)

بثر. برجستگی

بخایند. چیزی را با دندان نرم کنند

بدستور. با قاعده(ارشادالزراعه)

براغیث. جمع بُرغوث. کک ها

بردق. بزرگ (یواقیت العلوم)

بَردی. لوخ. پاپیروس

بزرقطونا. اسفرزه

بستان افروز. تاج خروس

بسمه. باسمه

بصل. پیاز

بصل الفار. پیاز عُنصُل. پیاز دشتی

بطیخ. خربزه

بغال. استر

بَقَم. بَگَم. درختی با چوب سرخ رنگ که برای رنگرزی استفاده می شود.

بُلبُهن. خَرفِه. گیاهی خودرو

بلسان. ماخوذ از یونانی. درختچه ای است که صمغ آن خاصیت دارویی دارد.

بنجنگشت. پنج انگشت. سرساد. فلفل کوهی

بنو. خرمن هر چیز اعم از گندم، جو و کاه و غیره

بورق. معرب بوره. ماده کانی مانند نمک تلخ مزه

بوی ماران. بومادران

بوره. ماده کانی از نمک های اسید بوریک.. نمکی که از آب دریاچه های آسیا؛ چین، تبت و هندوستان می گیرند. نمک ایرانی

بهرامج. بیدمشک

بیش. گیاهی بسیار زهرآگین. ریشه این گیاه هم مهلک است. آنرا اجل گیاه گویند.

 

پ

پرکاوش. هرس

پستنک. سنجد

پشک. سرگین

پل نمودن. مرزبندی و کرت ساختن(ارشادالزراعه)

بنجنگشت. پنج انگشت. سرساد. فلفل کوهی

پنگ . چوب خوشه. شاخه های باریک درخت و مو(ارشادالزراعه)

پودنه جویباری. پودنه

پیاز عُنصُل. پیاز دشتی. بصل الفار

پیل زهره. آسه. دیوخار. عوسج

پیه. شحم. قسمت گوشتی گیاه

 

ت

تربیع. چهارتایی

ترطیب. تر کردن

تُرمُس. باقلای مصری. باقلای شامی. لوبیای گرگی

ترغش. نوعی زردآلو یا قیسی

تریاق. تریاک. پادزهر. شیره خشخاش یا کوکنار

تشرین الآخر. ماه رومی معادل ماه نوامبر

تطعیم. پیوند شاخه ای به شاخه درخت دیگر

تکج. تکژ.استخوان. دانه

تُفاح. سیب

تلخ. ناخوشایند

تودری. گیاهی بیابانی شبیه خردل

تیرماهی. هویج. اول زراعتی که در تیر ماه انجام شود(ارشادالزراعه)

تیش. جوانه که تازه سر بزند(ارشادالزراعه)

 

ث

ثاقب. تابان

ثَرب. چربی

ثریا. خوشه پروین. سقوط ثریا. فرو شدن ثریا. پانزدهم تشرین الآخر(ماه سریانی). طلوع سحرگاهی ثریا در بهار نیمکره شمالی، نشانه آغاز موسم مسافرت های دریایی و فصل زراعت بوده است و غروب صبحگاهی آن در پاییز، نشان دهنده پایان این فعالیت ها بود. در حدود هزار سال پیش از میلاد، در یونان باستان فصل کشتیرانی از نیمه بهار تا نیمه پاییز بوده است که در آن، خوشه پروین در آسمان صبحگاهی طلوع می کرده است(رجوع کنید به واردن، ص 20-18)(دانشنامه جهان اسلام ثریا).

ثفل. ماده ای که بعد از گرفتن شیره انگور، باقی بماند.

ثُقبه. منفذ. سوراخ کوچک

ثور. اردیبهشت ماه

ثوم. سیر

 

ج

جاورس. معرب گاورس. ارزن سبز

جدی. دی ماه

سوس. تره تیزک. شاهی

جره. سبو

جلاب. گلاب

جلد. پوست

جلغوزه. میوه خوراکی کاج چلغوزه به معنای چهل غوزه

جواری. ذرت

جوز. گردو

جوزا. خرداد ماه

جوف. درون

 

چ

چشمه. دهانه. سوراخ

چغوک. گنجشک

 

ح

حاج. خارشتر. ترنجبین بر روی شاخه این گیاه تشکیل می شود. نام عربی این گیاه الحاجی است و نام علمی آن Alhagi persarum می باشد. مقاله خارشتر و ترنجبین. مجله طب سنتی اسلام و ایران. ویژه نامه. زمستان 1395.

حب الغار. دانه درخت دهمست که مانند فندق است. حب دهمشت

حرمل. اسفند. اسپند

حَسَک. خارخسک. خار مغیلان

حشیش. گیاه خشک. ماده مخدر که از گل شاهدانه بدست می آید

حصاد. درو

حلبان. گیاهی مانند ماش

حُلبه. حُلب. شنبلیله

حماض. گونه ای ترشک

حمره. سرخی. شفق بین الطلوعین. حمره مغربیه

حَمَل. فروردین ماه

حمل. بار

حموضت. ترشی

حمیر. الاغ

حنظل. خربزه یا هندوانه ابوجهل

حواثی. اطراف(نگارنده)

حوت .اسفند ماه

حیات. مارها

حی العالم. همیشک. چلم. گیاهی همیشه سبز