بخش اول فصل سوم : در معرفت کشتزار و درختستان - Page 01

در معرفت زمین نیک

اندر شناختن زمین نیک. و گفته اند هر کسی که خواهد که زمین نیک و بد را بداند، چاهی قدر دو گز یا سه گز برکنند و از تگ آن چاه پاره ای خاک یا پاره ای گل بگیرند و در آبی اندازند، و یک دو ساعت بگذارند، و آنگاه آن آب را صافی کنند و بچشند. اگر طعم آب نگردیده باشد<خوش بود> آن زمین نیک بود. و اگر طعم آب شور بود یا تلخ یا غیر آن، آن زمین همان طبع دارد و نیک نبود(علم الفلاحه).

بدانکه اصل اسباب در فلاحت معرفت زمین و وقت زرع است و در معرفت زمین وجوه بسیار گفته اند از آنجمله آنکه(نفائس الفنون) هر کسی که خواهد که زمین نیک و بد را بداند، چاهی قدر دو گز یا سه گز برکنند و از تگ آن چاه پاره ای خاک یا پاره ای گل بگیرند و در آبی اندازند، و یک دو ساعت بگذارند، و آنگاه آن آب را صافی کنند و بچشند. اگر طعم آب نگردیده باشد<خوش بود>آن زمین نیک بود. و اگر طعم آب شور بود<ناخوش> با تلخ یا غیر آن، آن زمین همان طبع دارد و نیک نبود(علم الفلاحه) و (نفائس الفنون).

و هر زمین که خواهند معمور شود سیر بکارند و بهترین عمارات است. چه بعد از آنکه زمین با قوت گردد، علف از آن منقطع گردد و سالها قوت در آن زمین بماند(آثار و احیاء).

نشان زمین های نیک کشت را و نشان زمین های بد چیست؟

نشان بهترین زمین ها آن است که تربتش سیاه بود، [که] هم باران ها [و آب] های بسیار احتمال [کند] و هم به آب اندک پسندیده شود. پس زمین[زمینی] باشد که گل او سرخ بود و زمینی که آب ها و سیل ها برو رفته بود تا مدتی درو آب ایستاده، و آنگاه خشک گشته. پس زمینی که گل آن با سرخی زند هم بد نبود. اما زمینی که گل آن سخت سپید بود پاشوره بود یا گیاه های آن خرد بود و یا گیاه های غریب در وی رسته باشد و یا سنگستان بود، در آن هیج چیز نبود. و چون خواهند که اصلاح زمین های شوره کنند، در وقتی که باران آمده باشد کاه بر وی بریزند. آنگاه به گاو بازگردانند، تا کاه در زمنی پوشیده شود. پس سرگین درو ریزند و تخم ها بکارند که بیخش دور در نشود، جو و عدس و نخود نیک گردد(یواقیت العلوم).

اندر شناختن زمین نیک و بد و میانه و علامت آن زمین که خوش بود یا شور در چاه علامت زمین نیک آن است که چون بارانها پیوسته بر آن ببارد آبش را فرو خورد و بشکافد، و نباتش بسیار بود و درخت بلند شود. طریق دیگر به دانستن زمین نیک آن است که به قدر دو گز یا سه گز بکنند. پس از آن گلش دو پاره یا سه پاره بردارند و در خنور(ظرف سفالین) آبگینه کنند و آب باران بر آن گل فرو ریزند چندان که گل را باز پوشد و از بالای آن برآید و ساعتی بگذارند تا آن آب صافی شود. پس از آن آب <را> بچشند. اگر طعم آب خوش بود زمین خوش بود و اگر شور بود زمین بد بود و شورستان باشد. و علامت زمین میانه آن بود که نباتش تنک بود و بر هم بیخته نشود. و علامت زمین بد آن بود که نباتش تنک و ضعیف بود. طریق دیگر زمین را برکنند آن قدر که خواهند. پس آن که(آن گِل را) از آن کنده به در آمده باشد باز اندازند. اگر گل از کَنده افزون شود زمین نیک است، و اگر راست آید زمین میانه است، و اگر کم شود زمین بد است. و علامت زمین که آبش خوش باشد آن است که بر آن نی رسته باشد، و نامهای ایشان به رومی اینست که گفتیم. گیاهی است آن را لوس خوانند، و گیاهی است آن را کسرا خوانند، و گیاهی است آن را برینوس گویند، و گیاهی است آن را کردماطوس گویند، والله اعلم(نوادرالتبادر).

دانستن زمین پر زور آن است که خار و خاشاك آن بلند قد و هرچند زمین آن را جهت امتحان به بیل پایان برند خاك نرم بیرون آید(معرفت فلاحت).

کیفیت بذر گندم و جو

و تخم می باید که درست دانه بود و سخت بود و طعمش خوش بود و سنگی بود، و علامتش آن است که نانش نیکو بود و خمیرش پاره پاره نشود. و بهترین تخم آن بُود که بر وی مدتی بیش از سالی نگذشته باشد. و آنچه چهار سال بر وی گذشته باشد تخم را نشاید البته، الا گاورس و برنج والله اعلم(نوادرالتبادر).

و هر تخم که هست باید که نو بود و تخم دو ساله میانه بود و تخم سه ساله نیک نبود و تخم چهار ساله بکار نیاید مگر جاورس و ارزن(ارشادالزراعه).

افلاطون حکیم گوید که بهترین تخم گندم آنست که رنگ آن مایل به سرخی و زردی بود. چون رنگ زرد و بزرگ و درشت و محکم و خوش طعم بود و باید که باریک و لاغر نبود. تخم جو باید که بزرگ و محکم و سفید بود(ارشادالزراعه).

کاشت زمین

زمین که فالیز و تره زار بود، یک سال آنرا آسوده نگاه دارند و بکرات آنرا شیار(شخم) کنند تا گیاه آن پاک شود. و این زمین در موضعی باید که بر آب دادن قادر باشند، هر وقت که خواهند(معرفت فلاحت).

اگر کاه را در زمین آتش زنند و یا آنکه گذارند که پوسیده شود محصول نیکو نیاید غیر کاه باقلا که هرچند در زمین بماند مفید است و حقیقت آن نزد دهاقین به تجربه معلوم شد(ارشادالزراعه).

و باید که زن حائض اصلا به فالیز در نیاید. چه اگر حائض به فالیز درآید برگ آن پژمرده شود و گلهای آن بریزد(معرفت فلاحت).

در هر زمین که(باقلی را) زراعت بنمایند ان زمین پاک گردد و قوت یابد و در سال دویم هر چه در آن زمین بکارند ارتفاع(محصول) آن نیکو باشد. و اگر آن زمین را درختستان نمایند همان سال و دویم سال درخت را قوت دهد بواسطه آنکه شاخه های وی بمنزله انبار(توده خس و خاشاک، فضله انسان و حیوانات. کود) است و احتیاج به انبار ندارد(ارشادالزراعه).