واژه نامه ( گیاهپزشکی به روایت متون کهن ایرانی ) بخش دوم

خ - ف

 

خ

خارپشت. جوجه تیغی

خبث الحدید. گدازه آهن

خربق. گیاهی علفی از خانواده آلاله به رنگ های سفید و سیاه

خرتوت. توت بزرگ بیمزه

خَرد. گل و لای سیاه لزج و چسبنده. اما در اینجا بنظر می آید مراد سرگین باشد(نگارنده).

خروار. خرمن(ارشادالزراعه)

خزف. سفال

خصی. اخته

خضرویات. خضریات. محصولات جالیز اعم از سبزیجات، بقولات و حبوبات

خطاف. پرستو

خُم. ظرف سفالین یا گلین بزرگ

خمری. رنگ سیاهی که به سرخی زند

خنب. ظرف شراب

خنجد. بنظر می رسد همان غنجه یا غنج باشد به معنای لارو حشره ای که آفت گیاهان است(نگارنده).

خنور. ظرف سفالین

خیار بادرنگ. همان خیار سبز است.

خیاطه. ریسمان

خیری. شب بو

خیل. اسبان

 

د

دخان. دود

دُرد. آنچه در مایع ته نشین شود

درم. درهم. یکای اندازه گیری وزن. یک درهم معادل 7/0 مثقال

دِرمَنه. علف جاروب

دسم. فربگی

دشخوار. دشوار

دغا. خس و خاشاک. علف خشک

دغل. درختان بسیار درهم پیچیده. مراد باید گیاهان علفی باشد که آفتی برای گیاهان است و دور گیاه می پیچد. علف هرز(نگارنده).

دِفلی. خرزهره

دلو. بهمن ماه

دوجاره. بوجاری(نگارنده). پاک کردن غلات بوسیله غربال

دود. کرم ها

دوسانی. بچسبانی

دوسیده. چسبیده

دهمست. درخت غار. برگ بو

 

ذ

ذباب. مگس

ذرع. یکای اندازه گیری طول معادل گز

 

ر

رَز. درخت تاک. مو

رزنه. شوید

رش کنند. بپاشند

رطل. یکای اندازه گیری وزن. یک رطل معادل یکصد مثقال

رکو. پارچه کهنه. لته

رماد. خاکستر

رمان. انار

روث. فضله حیوانات(ارشادالزراعه)

روش کردن. رشد و نمو کردن(ارشادالزراعه)

رویناس. روناس

 

ز

زبل. کود

زُدان. زَوان. تلخه؛ دانه گیاهی شبیه گندم که در مزارع می روید. چون به گندم آمیزد، نان از آن گندم، مزه تلخ گیرد.

زعرور. میوه ای صحرایی شبیه سیب

زفت. ماده سیالی که از درخت صنوبر گرفته می شود.

زفت بحری. صمغ خشک شده درخت صنوبر

زَهره.کیسه صفرا - مَراره

زیت . روغن زیتون

ژاله. شبتم

 

س

ساو. وجین علف هرز(ارشادالزراعه)

ساذج. گیاهی بدون ریشه که روی آب می روید و برگ آن مانند برگ گردو است.

سباع. درندگان

سحاب. ابر

سرخ بام. سرخ فام. سرخ رنگ

سرطان. 1. خرچنگ. 2. تیر ماه

سرمش. زردآلوی خشک

سرو. شاخ جانور(فرهنگ وندیداد ص 206) - در اوستا نیز سرو به شاخ جانور گویند و نیز در زبان پهلوی(دهخدا)

سعتر. آویشن

سفرجل. به

سقمونیا. گیاه محموده

سقی کنند. آب دهند

سماد. کود(ارشادالزراعه)

سماروغ. قارچ خوراکی

سماط. سفره . بنظر می آید مراد خاک گسترده برای کاشت درخت باشد(نگارنده).

سَمید. آرد سفید

سُنبله. شهریور ماه

سوس. 1. بید. 2. شیرین بیان

اصل سوس. ماده ای که پس از جوشاندن ریشه شیرین بیان و تبخیر آن بدست می آید.

سوسن قلقدیس. سوسن آسمانگون. سوسن رنگین، زرد و سفید و کبود. زنبق دشتی

سونش. براده فلز

سویق. آرد جو یا گندم

سیاه آب. آبی که از زمین های باتلاقی زهد و با آن مزارع را آبیاری توان کرد. فاضلاب زراعت که زمین را باطلاق کند. نهر یا رودی که از زهکشی حاصل آید.

سیکی. شراب. بویژه شرابی که پس از جوشیدن، دو سوم آن تبخیر شده و یک سوم آن باقی مانده باشد.

 

ش

شاهدانج. شاهدانه

شبت. شوید

شبر. وجب

شحم. قسمت گوشتی گیاه

شرح صدر. مدارا

شَعری. شباهنگ. تیشتر به زبان پهلوی. شَعرای یمانی. سیروس. درخشان ترین ستاره آسمان شب است که 70 روز در آسمان دیده نمی شود. ستاره باران.(ویکی پدیا)

طلوع شعری. برای ما که در نیمکره شمالی قرار داریم، در مناطق عرض جغرافیایی 35 درجه، طلوع شعری در 7 اوت برابر 16 مرداد ماه اتفاق می افتد[1].

در ارشادالزراعه در احکام طلوع شعرای یمانی، طلوع این ستاره، 13 مرداد ماه جلالی ذکر شده است.

شق. شکاف

شلجم. شلغم

شوره. پتاسیم نیترات. جسمی سفید و متبلور مانند نمک که در شوره زارها حاصل می شود.

شونیز. سیاه دانه. نانخواه

شیار کردن. شخم زدن

 

ص

صره. کیسه

صفجه. خربزه کال

 

ض

ضفدع. وزغ . قورباغه

ضَم. همراه

 

ط

طرفا. درخت گز. درختچه ای همیشه سبز

طرفه. شگفت آور

طلی. اندودن

 

ع

عاقرفرحا. گیاهی علفی

عرعر. سرو کوهی

عچن. در واقع باید عجن باشد به معنای آرد(نگارنده).

عصفر. کاجیره

عصیر. عصاره

عقرب. آبان ماه

عنب. درخت تاک

عنصل. پیاز عنصل. پیاز دشتی. پیاز موش

عودالصلیب .فاوانیا. گل صد تومانی

عوسج . خاردرخت

 

غ

غساه. بُسر. خواست نابجا

غلظ. درشتی. بزرگی

غِنجه. غِنج. لارو حشره که برگ درختان خورَد

 

ف

فاس. تیشه

فجل. ترب

فرسانی. از قرای اصفهان

فرصاد. درخت توت یا توت سرخ

فرفخ. خرفه پرپهن

فستق. پسته