بخش اول فصل ششم : آبنوس تا بیدمشک - Page 05

جالینوس حکیم گوید که چون نهال پای جوش کارند و سبز شود اولی آن بود که بموضع دیگر نقل کنند که خوب روش میکند. مناسب است و حقیقت آنکه درخت به را آبی گویند آنست که آن را آب بسیار باید داد و از همه درختها بیشتر آب خورد و چون آب کم یابد ثمره آن خشک و خورد بود و قاعده و دستور آن است که هر نوبت که به را آب دهند چنان سازند که یک ذرع ساق درخت در آب باشد و هرگاه که زمین آن خشک گردد بار دیگر بهمان قرار آب دهند و طریق آنست که به را بر کنار جوی آب کارند که پیوسته آب در پای وی باشد و اگر به در تابستان تشنگی خورد، ریشه وی نقصان یافته برگهای وی زرد میشود در آب دادن ملاحظه تمام نمایند و اگر خواهند که در زمستان به را نگاه دارند چون از سبزی بیرون آمده سفید شده باشد تا بیست روز آب ندهند بعد از آن آب داده تا بیست روز دیگر گذارند که بر قاعده برسد و باز نمایند و اگر در این ایام آب دهند بعضی گل پیدا کرده بعضی دیگر شکافته ضایع میشود و چون بدین نوع عمل نمایند به آن آبدار و خوش طعم باشد. و شوره که از خانه کهنه های قدیمی حاصل شود نرم ساخته در پای آن ریزند نوچه خوب پیدا نموده بهی بدستور سابق بزرگ شود(ارشادالزراعه).

بیدمشک

این درخت را بلخی خوانند و شکوفه را به تازی لحیه التیس خوانند مانند پشم سرخ باشد. اگر به قرع و انبیق(دستگاه تقطیر) مصعد کنند چنانکه آب گُل بگیرمی بعد سالی بر هر یک رطل(معادل صد مثقال)، پنج درم(یک درهم معادل 7/0 مثقال) قرنفل(میخک) برنهاده باشند، آبی خوش بوی بیاید و اگر اندکی کافور بیاری آن برند غایت(بغایت نیکو) گردد و اگر همچنان بگیرند که آب مشک بید بهتر آید، و آن است که بید بویا در آب گل کنند و عرق آن بتصعید گیرند و بپرورند تا خوش بوی گردد و بغایت بود(نزهت نامه علایی).